به علت امتحانات، فعلا وقت و حوصله طنز نوشتن را ندارم. مقدار دعای شما برای خوب دادن امتحاناتم نسبتی مستقیم با نوشتن طنز توسط بنده دارد.

 

همچون هوای حبس شده در حبابها

ما تشنه مانده ایم میان سرابها

شاید کمی عجیب و غریب است حالمان

آسودگی میانه ی  این اضطرابها

ای از تبار شیر، تو کی میرسی ز راه

پایان دهی به پادشهیِ غرابها

شاید کلاس معرفتت یاریم کند

سر در بیاورم ز حساب و کتابها:

هی مرد می شمرم، جمع می کنم

سیصد نمیشود یکی از این جوابها

وقتی حبیب نیست فقط می توان نشست

دل خوش به مرد بودن طفل ربابها

این گونه عمر ما به ظهورت نمی رسد

کوته بیا از این همه حد نصابها

غرق آبه ای  زخون و عرق به، که سر کنیم

عمری به آب گرم سرعین و سرابها